من و خیانتم به تنهایی

شازده کوچولووقتی به سیاره هشتم رسیدبا تعجب به دورواطراف نگاه کرد.همه جا خیلی شلوغ بود.شازده کوچولو با تعجب ازیکی از ادم ها پرسید؛چرا این همه ادم بیکاراینجاایستاده اند.وی گفت،منتظرند.شازده کوچولوگفت :منتظر چه؟مردبادست به روبرو اشاره کردوگفت:منتظرندتاکسی راکه انجاست راببینندولحظه ای بااوحرف بزنند.شازد من و خیانتم به تنهایی...ادامه مطلب

امان از این روز های دلگیر،و این  کوله پشتی پر از تنهایی که  این روز هایم را دلگیر تر می کند     این روز ها خیلی ناجوان مردانه هستن.  روزهایی که  با داشتن یک معشوق و دلدادگی می توانست  بهتر از اوضاع الان باشد     ولی نیست  نه عاشقی هست و نه معشوقی و فقط من هستم و من  و البته من ودوست همیشگیم که تنهای من و خیانتم به تنهایی...ادامه مطلب